آناهیتا

رقص پروانه

1390/8/14 12:24
نویسنده : الهه
154 بازدید
اشتراک گذاری

دست و پا زدنت بسان پرواز پروانه ای کوچک است. انگار غوغای بهم رسیدن یک جفت عاشق را به تصویر می کشی . انگار تمام قناریهای دنیا در دلم آواز می خوانند. چه معصومانه تلاش می کنی وجود ظریفت را به رخ این دنیای بزرگ بکشی. چه عاشقانه تقلایت را درونم احساس می کنم. چه شادمانه چشم براه تکانهایت می مانم.

و اگر نباشی و اگر ساعتی بال نزنی،   دلم هزار راه می رود.... دلم شور می زند....

....آخر من مادرم....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سولی
10 آبان 90 12:51
سلام شازده .شازده کوچولو.نمیدونم الان تو اخترک خودت داری چکار میکنی.من از یه اخترک که خیلی بزرگتر از مال توست دارم برات نامه مینویسم.من خواهر مامانتم.اینجا به من میگن خاله اما تو هر چی دوست داری بگو.اومدم که بگم راه کوتاهی داری که سفرت به این سیاره شروع بشه.. امیدوارم سفر خوبی داشته باشی.فقط وقتی اومدی اون گلی که تو سیارت جا گذاشتی فراموشش نکن.همون بند نافی که شاید ازت جداش کنن ولی تا قیامت توی سیاره فعلیت باقی میمونه و یه نشونه از خودش رو شکمت جا میزاره که فراموشش نکنی و با همون اهلی بشی.شازده کوچولو پس خوب مواظب گلت باش.هر کسی یه گل بیشتر نداره.





ممنونم خاله سولی ... مرسی که اینقدر قشنگ و از دلت برام نوشتی... من گلم رو فراموش نمی کنم هرچند که با خارش دستم رو گزید و با زبون نیش دارش اذیتم کرد ولی من مسئوول گلم هستم و هیچ گلی تو دنیا مثل گل خودم نمی شه مرسی که تو این دنیا هستی و زبون من مسافر رو می فهمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد