آناهیتا

نوروز 1391

1391/1/23 15:42
نویسنده : الهه
169 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان و باباش در کنار مامان و باباش اولین نوروز رو تجربه کرد. نوروزت پیروز عزیزم. مان و بابت خیلی به سنت قشنگ نوروز اهمیت می دن بخاطر همین همه رسم رسومای نوروز رو به درستی انجام می دن. امسال هم مثل هرسال به خرید عید رفتیم البته با آناهیتا توی کالسکه... ماهی و سنجد و سمنو و سنبل و همه چیزای سفره و کفش و لباس برای خودم و بابایی و چندتا چیز ک.چولو برای تو. امسال برات لباس عید نخریدم چون خیلی لباس نو داری و خاله هات و داییت هم برات کلی لباسای خوشکل خریدن. تو هر روز یکی از اون لباسها رو می پوشیدی و دلبری می کردی... فکر نکنم هیچ بچه سه ماه نیمه ای به اندازه تو لباس داشته باشه گلم. خلاصه امسا سال تحویل ساعت ٤٤/٨ صبح بود. من و بابایی ساعت ٧ بیدار شدیم بابیی رفت دوش گرفت. من و تو دیشب دوش گرفته بوذیم. من شیر برنج گذاشتم روی گاز بپزه به رسم شیرازیا. لباس نو پوشیدیم و سر سفره منتظر سال تحویل موندیم. تو موقع سال تحویل خواب بودی . سال خوبی داشته باشیم سه تایی عزیزم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد