آناهیتا

15 ماهگی

1391/12/22 23:49
نویسنده : الهه
239 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین شدی... اینقدر شیرین که وقتی بهت فکر می کنم شگفت زده می شم از این همه شیرینی که خدابهت داده. شگفت زده می شم که تو دختر منی... هنوز شیر می خوری و شیرین تر می شی... وقتی زیر دوش از شدت ذوق جیغ می زنی، وقتی تلفن رو بر می داری و نیم ساعت تو خونه راه می ری و نمی دونم با کی صحبت می کنی، وقتی بغلم می کنی تا قربونت برم... وقتی می گی مامان... وقتی کسی می یاد خونه و تو از خوشحالی همه اسباب بازیاتو بهش نشون می دی.. وقتی داری پی پی می کنی... وقتی می رقصی.. وقتی ابی و شادمهر رو خوب می شناسی و با آهنگاشون کلی حال می کنی.... خیلی شیرین می شی...

دخترم... عشقم... هرچند همه زندگیمو تغییر دادی ولی بازم عاشقتم و بیشترین عشق جهان را به تو تقدیم می کنم از معبر حماسه ها و فریادها... چرا که در کنار من هیچ چیز از تو عظیم تر نبوده است که قلبت چون پروانه ای ظریف و کوچک و عاشق است...

اینروزا عاشق کتاب خوندن شدی و همش باید بشینم برات مجله و کتاب بخونم... به هر حال و بالاخره.. دوستت دارم... عاشقتم...

کلاه وشال مامان جون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد