آناهیتا

خورشیدکم بتاب تا روشن ترین باشم

1393/4/8 16:28
نویسنده : الهه
255 بازدید
اشتراک گذاری

آسمان را مگر توان دوری از خورشید هست که مرا توان دوری از تو باشد.

روزها را بدون عطر حضورت و بدون لبخند پر مهرت و بدون بوسه های اعجاز گرت تاب نتوانم که تیر ماه به این گرمی در نبود تو سرد است. سرد و تر سناک . چنان سرد که به خود می لرزم. برای اینکه کنارم باشی و پرم کنی از خودت و از وجود نابت ، کنارت می مانم ... باشد بگذار همه بگویند دیوانه ام... اینجا کنار تو همه را همه چیز را به خنده می گیریم و می خندیم و می خندیم و می خندیم و از گرمای وجود هم و خنکای هوای خانه لذت می بریم... بگذار تمام دنیا حتی خود تو بعدها بگویی که من دیوانه ام... آری یه مادر دیوانه...

پی نوشت: از 7 اردیبهشت دیگه سر کار نرفتم و موندم خونه پیش تو تمام ابراز احساسات و عرایض بالا برای همینه

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد