آناهیتا

اولین سفر شمال آناهیتا

1391/2/23 22:34
نویسنده : الهه
2,732 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان در روز ١٩ اردیبهشت ١٣٩١ برای اولین بار همراه با مامان و باباش و خاله سولی و خاله نسیم و فواد و سامان به شمال مشرف شد. هوا بسیار عالی بود و تو خیلی خوشحال بودی و همش دلبری می کردی. ما ویلامون در نور بود و یه روزم به ویلای آقای والی رفتیم. خیلی خوش گذشت مخصوصاً که برای اولین بار دختر گلم هم با ما بود و من از اینکه به بهانه سفر می تونستم کنار تو بخوابم خیلی خوشحال بودم چون تو از ٩ اردیبهشت تنهایی توی اتاق خودت می خوابی و من شبا دلم برات تنگ می شه ولی توی شمال دلی از عذا دراوردم. اینم چندتا عکس از سفر شمال

رستوران ساحل... صبحانه

حیاط ویلا

ساحل سیسنگان

من. تو. بابایی. خاله سولی. سامان

تو و خاله نسیم

اینم چایخانه ویلای آقای والی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای ملیسا
23 اردیبهشت 91 22:35
ضمن عرض تبریک به خاطر روز مادر ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد . خوشحال میشم سر بزنید و با نظرات قشنگتون وبلاگ ملیسا رو مزین کنید آسمان را گفتم : می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی ؟ صاحب رفعت دیگر گردی ؟ گفت نی نی هرگز !!! من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ! … خاک را پرسیدم : می توانی آیا دل مادر گردی ؟ آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم ! … این جهان را گفتم : هستی کون و مکان را گفتم : می توانی آیا لفظ مادر گردی ؟ همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت و شوکت و شان کم دارم ! عزت و نام و نشان کم دارم ! … آن جهان را گفتم : می توانی آیا لحظه ای دامن مادر باشی ؟ مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم ! آنچه در سینه ی مادر بوُد آن کم دارم !
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد