آناهیتا

اینروزای سخت

1391/4/24 12:14
نویسنده : الهه
135 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم.... عشقم...

اینروزا خیلی داره بهم سخت می گذره . دوری از تو که داره قلب و روحم رو آزار میده و همش احساس می کنم از صبح یه تیکه از وجودم ازم جدا مونده... و از طرف دیگه هم کارای خونه و پختن غذا برای تو و خودمون داره حسابی خسته ام می کنه . ولی همه چیز و همه سختیها رو می تونم تحمل کنم فقط و فقط اگه تو کنارم باشی و بهم آرامش بدی... وقتی که بی قراری خواب می گیری فقط توی بغل خودم آروم می شی و وقتی پیشت نیستم همش قیافت که خوابت می یاد جلوی چشمم می یاد. راستی دیروز بردمت آتلیه و حالت خیلی خوب نبود و همش استفراغ می کردی برای همین تو که اینقدر خوش اخلاقی و همش می خندی دیروز داشتی به زور می خندیدی. امروز هم مامی گفت که یه کم اسهال داری . منم می خوام زود بیام پیشت که اگه بدتر شدی ببرمت دکتر. مثل همیشه دلم برات یه ذره شده و بدون تو زندگیم رنگش تیره و تاره. دوستت دارم و عاشقتم. مواظب خودت باش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد