آناهیتا

دوشنبه عزیز

1391/5/4 12:24
نویسنده : الهه
138 بازدید
اشتراک گذاری

آخ که من چقدر عاشق دوشنبه هام... می گن بچه دار شدن همه چیزتو عوض می کنه راست می گن. من همیشه عاشق پنجشنبه ها بودم. ولی حالا از وقتی تو اومدی و من مجبورم سر کار برم، تونستم با آقای ضیایی صحبت کنم و دوشنبه ها شرکت نرم. حالا دوشنبه ها شده عزیزترین روزای زندگی من... دوباره منم و تو و یه دنیا شادی و عشق و آرامش... این دوشنبه های عزیز منو تو صبح ها تا ساعت 11 کنار هم می خوابیم و با آرامش بیدار می شیم و بقیه روز رو با هم شب می کنیم. وای که چه خوبه کنارت زندگی کردن. کنارت خوابیدن. کنارت از خواب بی خواب شدن. بهت شیر دادن. چقدر عاشقانه نگام می کنی انگار که عشق اول و آخرت منم. بهم لبخند می زنی و وجودم مملو از حسی می شه که می خوام فریاد بزنم و تمام درونم رو بیرون بریزم. عشق از دهن خیست ، از پوست نرمت، از سرانگشتای تیزت و از همه وجودت فوران می کنه و توی همه وجودم رخنه می کنه. لحظه ای رو بدون تو توی این دنیا نمی تونم متصور بشم. تو به چشم من قشنگترین دختر دنیا هستی، نمی دونم آیا بعدنا که بزرگ می شی من هم به چشم تو قشنگترین مادر دنیا هستم؟  نمی دونم... ولی حتی اگه هم نباشم مهم نیست مهم اینه که تو عزیزترین و زیباترین و شیرین ترین دختر دنیایی... مثل همیشه دوستت دارم و مواظب خودت باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
4 مرداد 91 12:35
سلام . خیلی قشنگ نوشتی مامانی وبلاگتون قشنگه ماشاله چقدرنازه این شازده کوچولوتون هم اسم منم که هستی خوشگل خانوم سالم و شاد باشی زیرسایه مهرباباومامانی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد