آناهیتا

یه مادر شاغل

1391/7/12 11:52
نویسنده : الهه
184 بازدید
اشتراک گذاری

به نظر من بحث مادرای شاغل از بقیه مادرا سواست... هر چند تمام مادرها به واسطه مادر بودنشون نقاط مشترک زیادی دارن، ولی مادرای شاغل یه دردایی دارن که فقط یه مادر شاغل می تونه درکش کنه. وقتی عاشقانه بچه ات و می پرستی و از لحظه های توی خونه موندن پیشش لذت می بری وقتی آرزو داری خودت بالای سر بچه ات باشی... بذاری تا هر وقت دوست داره بخوابه و به موقع عوضش کنی و به موقع بهش غدا بدی. وقتی چشمای بچه ات التماس می کنه که پیشش بمونی ولی نمی تونی... وقتی مجبوری از صبح ساعت ٧ تا ٤ بعد از ظهر بچه ات رو نبینی و حس کنی کنج یه مهد کودک داره با اون نگاه مظلوم گریه می کنه و انتظار برگشتنت رو می کشه... احساس می کنی بزرگترین غم عالم روی شونه های لرزونت سنگینی می کنه... وقتی از صبح تا بعد از ظهر لبای خیس آناهیتا جلوی چشمات باشه... وقتی فکر می کنی الان دراه برای خواب و برای آغوشت بی قراری می کنه، انگار تمام دنیا جلوی چشمت خراب می شه... آره یه مادر شاغل دردایی داره که فقط یه مادر شاغل می تونه بفهمه... به سلامتیه تمام مادرای شاغل که همیشه دارن از همه طرف سیلی می خورن .دردشون می گیره.ولی وقتی به بچه شون می رسن تمام شادی دنیا رو با چشماشون به بچه هدیه می دن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آناهیتا می باشد